حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

هر چه پیش اید خوش اید

سلام! 

همنطور که بنا بود جمعبندی  پست قبلی رو در قسمت نظردهی مربوطه نوشتم. 

 

این داستان رو چند سال پیش جایی خوندم که الن بخاطر ندارم منبعش چی بود: 

 

 

حاکمی بود که وزیری خردمند داشت.این وزیر یک شعار داشت که :"هر چه پیش اید خوش اید". 

این حاکم خیلی دوست داشت که نقض ان را ثابت کنه.روزی در شکارگاه در هنگام صیادی بر حسب اتفاق یکی از انگشتان حاکم قطع میشه.در همین حین فرصت رو غنیمت شمرد و رو به وزیر کرد که :"در این چه خوشی بود؟" وزیر گفت: خوش است! خیر است! ناگهان حاکم شاکی شد و دستور حبس وزیر را میده.وزیر را به محبس میندازن و حاکم به صیادی مشغول میشه. 

در این  بین قبیله ای حمله میکنه و حاکم را جهت قربانی کردن به اسارت میبرن.پس از روزها  زمان قربانی کردن فرا میرسه.در این قبیله رسم بود که قربانی باید سالم باشه (نه مثل بعضی از ما که روغن ریخته رو نذر امامزاده میکنیم!).متوجه نقص عضو میشن و بناچار حاکم رو ازاد میکنن! 

حاکم به قصر برمیگرده و وزیر رو ازاد میکنه و اعتراف میکنه که حرف تو تا اینجا درست بوده. از وزیر میپرسه:این برای من خیر بود ولی چه خیریتی برای تو داشت؟ 

وزیر جواب میده :" شما نقص عضو داشتید اما من سالم بودم و اگر مرا حبس نمیکردید من کشته شده بودم"

از صحبت دوستی به رنجم کاخلاق بدم حسن نماید

 

خطیبی کریه الصوت خود را خوش آواز پنداشتی و فریاد بیهده برداشتی گفتی نعیب غرابالبین در پرده الحان اوست یا آیت اِنَّ انکر الاصوات لصوت الحمیر در شأن او.

مردم قریه بعلت جاهی که داشت بلیتش می کشیدند و اذیتش را مصلحت نمی دیدند تا یکی از خطبای آن اقلیم که با او عداوتی نهانی داشت باری به پرسش آمده بودش. گفت: تو را خوابی دیده ام، خیر باد. گفتا چه دیدی؟ گفت: چنان دیدم که تو را آواز خوش بودی و مردمان از انفاس تو در راحت.

خطیب اندرین لختی بیندیشید و گفت: این مبارک خواب است که دیدی مرا بر عیب خود واقف گردانیدی، معلوم شد که آواز ناخوش دارم و خلق از بلند خواندن من در رنج، توبه کردم کزین پس خطبه نگویم مگر به آهستگی. 

 

از صحبت دوستی به رنجم     کاخلاق بدم حسن نماید
 

کو دشمن شوخ چشم ناپاک      تا عیب مرا به من نماید
 

 

    (گلستان-باب چهارم)

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز

سلام دوستان! 

یک شعری رو براتون اماده کردم از نسیم شمال که برگرفته شده از یکی  از اثار انوری هست. 

خیلی جالبه! امیدوارم لذت ببرید: 

 

 ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم         کاندر طلب راتب هر روز بمانی 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز       تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی 

نی گوشه‌ی کنجی و کتابی بر عاقل          بهتر ز بسی گنج و بسی کامروانی 

گر بی‌خردان قیمت این ملک ندانند           ای عقل خجل نیستم از تو که تو دانی 

فرعون و عذاب ابد و ریش مرصع               موسی کلیم‌الله و چوبی و شبانی 

 

(انوری) 

 

 

خواهی که شود بخت تو فرخنده و پیروز
خواهی که شود عید سعیدت همه نوروز
خواهی که شود طالع تو شمع شب افروز
خواهی که رسد خلعت و انعام به هر روز
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 

امروز به جز مسخره رندان نپسندند
علم و هنر و فضل بزرگان نپسندند
ادراک و کمالات به تهران نپسندند
جز مسخره در مجلس اعیان نپسندند
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 

خواهی که شوی با خبر از کار بزرگان
شکل تو کند جلوه در انتظار بزرگان
چون موش زنی نقب به انبار بزرگان
خواهی که شوی محرم اسرار بزرگان
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 

نه درس به کار آید و نه علم ریاضی
نه قاعده مشق و نه مستقبل و ماضی
نه هندسه و رسم و مساحات اراضی
خواهی که شوی مجتهد و مقنی و قاضی
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 

صد سال اگر درس بخوانی همه هیچ است
در مدرسه یک عمر بمانی همه هیچ است
خود را به حقیقت برسانی همه هیچ است
جز مسخرگی هر چه بدانی همه هیچ است
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 

وافور بکش تا بودت ممکن و مقدور
از باده مکن غفلت از چرس مشو دور
بنشین به خرابات بزن بربط و تنبور
خواهی که شوی پیش خوانین همه مشهور
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 

در مجلس اعیان همه شب مست گذر کن
اول چو رسیدی دم در عرعر خرکن
پس گنجفه را از بغل خویش به درکن
از باده دماغ همه را تازه و ترکن
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 

هر چند که ریش تو سفید است و قدرت خم
رندانه بزن چنگ بر آن طره خم خم
از دولت مشروطه شدی میر مفخم
ای ارفع و ای امجد و ای اکرم و افخم
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 

زنهار از عدلیه و اعضاش مزن دم
گر نان تو تلخ است زنانواش مزن دم
گر کفش گران است ز کفاش مزن دم
تا هست کباب بره از آش مزن دم
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 

خواهی تو اگر در همه جا راه دهندت
ترفیع مقام و لقب و جاه دهندت
زیبا صنمی خوبتر از ماه دهندت
خواهی که زرو سیم شبانگاه دهندت
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 

خواهی که شوی محرم آن بزمگه خاص
دوری مکن از مطرب و بازیگر و رقاص
اسباب ترقی شودت گنجفه و آس
خواهی که شوی زینت بزم همه اشخاص
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
 

خواهی تو اگر راحت و آسوده بمانی
رخش طرب اندر همه تهران بدوانی
خود را به مقامات مشعشع برسانی
هم داد خود از کهتر و مهتر بستانی
 

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز  

 

(نسیم شمال)