حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف




بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
****
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
****
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی
****
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
****
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
****
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
****
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
****
ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی

(حافظ)

شاه شمشاد قدان

سلام! 

کم کار شدیم! 

شما بر ما ببخشید 

 

این شعر حافظ رو تا بحال شنیدین؟ 

با دقت بخونین !قشنگه! مبدونید در مورد کیه؟!

 

 

 

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که بمژگان شکند قلب همه صف شکنان 


مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان 


تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهدبود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان 


کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز
تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان 


بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان 


دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان 


پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان 


با صبا در چمن لاله سحر می گفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان 


گفت حافظ من و تو محرم این راز نه ایم  
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

علی مولای مظلومان عالم




علی مولای مظلومان عالم
بگو از نارفیقان چون بنالم


از آن شامی که سر در چاه کردی
مرا از درد خویش آگاه کردی


طنین ناله در افلاک افتاد

تمام آسمان بر خاک افتاد


پر و بال تو ((زهرا)) را شکستند

تو را با ریسمان فتنه بستند


کدامین شب از آن شب تیره تر بود

که زهرا حایل دیوار و در بود


زمان بر سینه خود سنگ می کوفت

زمین از داغ زهرا شعله ور بود


تو می دیدی ولی لب بسته بودی

که آیین محمد در خطر بود؟


ندانستم که در چشم حقیقت

کدامین مصلحت مد نطر بود


گلویت استخوانی اتشین داشت

که فریادت فقط در چشم تر بود؟


فدای تیغ عریان تو گردم

کسی آیا زتو مظلوم تر بود؟


مه خورشید طلعت کیست؟ زهرا

چراغ شعله خلقت کیست ؟ زهرا


پس از زهرا علی بی همزبان شد

اسیر امتی نامهربان شد


علی تنهاست در یک قوم گمراه

زبانش را که می فهمد به جز چاه


پس از او کیسه نان و رطب کو

صدای ناله های نیمه شب کو


خدایا کاش آن شب بی سحر بود

که تیغ ابن ملجم شعله ور بود


اذان گفتند و ما در خواب بودیم

علی تنها به مسجد رهسپر بود


در آن شب تا قمر در عقرب افتاد

غم عالم به دوش زینب افتاد


فدک شد پایمال نانجیبان

علی لرزید و در تاب و تب افتاد


یقین دارم به جرم فتح خیبر

فدک در دست ال مرحب افتاد


علی جان کوفیان غیرت ندارند

که فرمان تو را گردن گذارند


علی جان کوفیان با کیاست

جدا کردند دین را از سیاست


بنام دین سر دین را شکستند

دو بال مرغ امین را شکستند


(مرحوم آقاسی)