حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

اندرز گنجشک

سلام!

شب قدره!همدیگه رو فراموش نکنیم!

راستی! رستگار هم از اهالی این خونست. حتما نظراتش رو توی این خونه یا خونه خودتون دیدید!

جدیدا یه خونه زده.بهش سر بزنید.مهمان نوازه!لینک

۱..۲..۳..تمام هم بروزه


تازیگی ها یه اندرز جالب خوندم  از فیه ما فیه که باحال بود



روایت کرده اند که مردی گنجشکی را در قفس کرده بود و به بازار آورده ، تا بفروشد. مردی بیامد و آن گنجشک را بخرید و در خانه آورد. مرغ با او در سخن آمد که تو را از کشتن من چه آید ؟ مرا بگذار تا تو را سه سخن آموزم که تو را منفعت کند ؛ ولیکن یک سخن در قفس بگویم و دیگر بر دست تو و سوم بر سر درخت.

پس او را به صحرا برد و گفت : بیار تا چه داری ؟ مرغک او را گفت : هر چه از دست تو بشود ، زینهار تا بر فوات آن تأسف نخوری که باز به نیاید . مرد او را برون کرد گفت : دوم چیست ؟ گفت " زینهار تا سخن محال نشنوی و آن را باور نداری. مرد گفت : پندی خوب است. و او را رها کرد. مرغک بر سر درخت نشست و گفت : نادانی کردی که مرا رها کردی ، که در شکم من گوهری بود بیست مثقال . مرد چون این بشنود از پای در افتاد ، و تأسف بسیار خورد.

 گنجشک گفت : سخن من شنیدی و همین ساعت فراموش کردی. اول گفتم که هر چه از دست تو رفت ، بر فوات آن تأسف نخوری. چون از دست تو رفتم ، اگر هزار فریاد کنی باز نیایم ؛ از غم خوردن چه فایده ؟ دوم گفتم سخن محال باور مکن ، و تمامت اعضا و اجزای من ده مثقال نباشد ، گوهری بیست مثقال در شکم من چگونه بود ؟ مرد گفت : سخن سوم بگوی تا مرا فایده باشد . گفت : در حق من احسان کردی و لطف فرمودی ، اکنون آفتابه ای در زیر این درخت است پر زر ؛ بردار و به مصالح خود مصرف کن.

مرد آن جایگه بکاوید و آفتابه زر بیافت. او را گفت : عجب که آفتابه زر در زیر زمین بدیدی و دام در زیر خاک نمی بینی ؟ گفت : تو ندانسته ای، که چون آفریدگار حکمی به نفاذ خواهد رسانید ، به میل غفلت دیده بصیرت بینایان نابینا گرداند تا راه خلاص نبینند. مرد از آن فایده مستظهر و از آن گنج توانگر گشت و به خانه رفت.

نظرات 6 + ارسال نظر
استر سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:33 ب.ظ http://tavalode2bre.blogsky.com

سلام دوست عزیز
منتظر حضورت هستم

س-ف چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:56 ق.ظ http://swan.blogsky.com

سلام..
جالب بود.ممنون
دعا فراموش نشه٬لطفا
در پناه حق

امین چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:43 ب.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

سلام،
عین فیلم هندی آخرش همه چیز به خوبی تموم شد! :)
...
راستی خانم مهرگان گفت اطلاعات خوبی درباره آخرالزمان در سینمای جهان داری؛ اگه یه پست بهش اختصاص بدی ممنون میشم هر چند به هیچ کدوم از وبلاگ‌هات نمی‌خوره!

یاحق

رستگار پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:51 ق.ظ

سلام
و باز این ما و این مولانا...
خیلی لذت بردم
ممنون

راستی ما هم شدیم دانشجو... :)
حدس میزنید چی قبول شدم؟
فکر نکنم کسی بتونه حدس بزنه!!!

سلااااام!

مبارکههه!
شیرینیش یادتون نره! :دی
یه رشته خوب!!:دی

انشا...ا که خیره!
یا علی

امین پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:10 ب.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

هزار حاجت و یک شب که که بر زبان آرى
چنین مجال قلیلى و صد گرفتارى؟
کجاست حاجت اعظم که چون روا گردد
تمام رحمت خود بر زمین روا دارى
خدا به حق مناجات آبروداران
ظهور او برسان زنده کن وفادارى
که وعده داده خدا گر رسد روا دارد
هرآنچه حاجت ناگفته در دلت دارى
یا صاحب الزمان ادرکنا...

سهیل پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:10 ب.ظ http://daypic.blogfa.com

سلام.

توی این شبا اگه دلتون شکست و چشاتون خیس شد

ما را به رسم رفاقت دعا کنید

امشب خیلی التماس دعا دارم....

یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد