سلام!
نظر خودم رو به درخواست خانوم بنت الهدی در مورد پست قبلی نوشتم!
این روزا بطور عجیبی احساس خوبی دارم! دلیلش رو نمیدونم! ولی خواستم شما رو هم شریک کرده باشم!
ای دوست شکر بهتر، یا آنکه شکر سازد؟ خوبی قمر بهتر ، یا آنکه قمر سازد؟
ای باغ تویی خوشتر، یا گلشن و گل در تو؟ یا آنکه بر آرد گل، صد نرگس تر سازد؟
ای عقل تو به باشی، در دانش و در بینش یا آنکه به هر لحظه صد عقل و نظر سازد؟
بی خود شده آنم ، سرگشته و حیرانم گاهیم بسوزد پَر ، گاهی سر و پَر سازد
(مولانا)
سلااام!
چنتا اتفاق خنده دار برام افتاد که نتونستم اپ کنم! بی مزه ترینش اینه که تلفن خونمون قطه شده! یعنی یه طرفه شده! :دی
چه ماه مبارکیه این شعبان ! انگار فقط اومده برای شادی! یدونه عزا هم توش نیست!
این ماه رو به همه تبریک میگم. انشا...ا که خیرش به همگی برسه!
در تاریخ آوردهاند که: وقتی حاج میرزا آقاسی وزیر محمد شاه قاجار به حفر قناتی امر داده بود، روزی که به بازدید چاهها رفت، مقنی اظهار داشت که کندن قنات در اینجا بیحاصل است، چه اینکه این زمین آب ندارد. حاج میرزا آقاسی در جوابش گفت:
«آب برای من ندارد، نان که برای تو دارد!!»
سلام!
امروز میخوام ریشه یک ضرب المثل دیگه رو براتون بگم:"زاغ سیاه کسی رو چوب زدن"
حتما معنیشو میدونید! یعنی:فضولی کردن و سر از کار دیگران در اوردن
تا به حال فکر کردید که این مثل از کجا اومده؟!
در گذشته به زاج،زاغ هم میگفتند.البته امروزه در بعضی جاهای ایران مثل کرمان زاغ گفته میشه!
زاج ماده ای معدنی است که انواع سیاه و سفید و غیره داره که در صنعت نساجی و فرش بافی از اون برای خوشرنگ تر و براقتر شدن فرش و پارچه و چرم استفاده میشد!
زمانی که فرش یا نخ یا پارچه کسی خوب از اب در میومد ،رقبا منتظر فرصتی مینشستند که چوبی در ظرف زاج طرف بگردونن که از ترکیبات دیگه محلول یا نسبت اب با زاج اطلاعی کسب کنن!
از این به بعد این ضرب المثل جا افتاد که فلانی داره زاغ سیاه فلانی رو چوب میزنه!که سر از کارش در بیاره!