۱-شخصی از مولانا عضدالدین پرسید چطور است که در زمان خلفا مردم دعوی خدایی و پیغمبری بسیار میکردند و اکنون نمیکنند. گفت: مردم این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی پیش آمده است که نه از خدایشان به یاد میآید و نه از پیغامبر.
۲- شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوبهای سقفش بسیار صدا میکرد. به صاحبخانه برای تعمیر آن سخن به میان آورد. پاسخ داد که چوبهای سقف ذکر خداوند میکنند. گفت: نیک است اما میترسم این ذکر منجر به سجود شود.
ابوسعید ابوالخیر با جمعى از اصحاب از کنار روستایی از مناطق اطراف نیشابور به طرف مقصدى مىگذشتند.
مردى مُقنی مشغول خالى کردن چاه مستراح بود، اصحاب از بوى تعفن کثافات، دماغ خود را گرفتند و به سرعت از آن محل گذشتند، ولى مشاهده کردند شیخ نیامد.
چون نظر کردند دیدند شیخ با حالت تفکر کنار کثافات ایستاده فریاد زدند استاد بیا. فرمود مىآیم، پس از مدتى تأمل در کنار کثافات به سوى اصحاب روان شد، چون به آنان رسید عرضه داشتند: اى راهنما براى چه کنار کثافات ایستادى؟
فرمود: چون شما دماغ خود گرفتید و به سرعتِ حرکت خود افزودید، صدایی از کثافات و فضولات برخاست که هان اى روندگان! دیروز گذشته، ما با حالتى طیب و طاهر و پاکیزه و رنگ و بوئى بسیار عالی بر سر بازار به صورت سبزیجات و میوهجات و حبوبات قرار داشتیم و شما بنىآدم به خاطر به دست آوردن ما بر سر و بار یکدیگر مىزدید و به انواع حیلهها و خدعهها متوسل مىگشتید، و از هیچگونه تقلبی خوددارى نمىکردید، چون ما را به دست آوردید خوردید، ما بر اثر چند ساعت همنشینى با شما تبدیل به این حال گشته و به این سیه روزى افتادیم، به جاى این که ما از شما فرار کنیم، شمایى که باعث این تیرهبختى براى ما شدید؛ از ما فرار مىکنید اى اف بر شما !!!
من کنار کثافات ایستاده و به پند و نصیحت آنان گوش فرا داده تا شاید عبرتى از آنان بگیرم!
سلااام!
چنتا اتفاق خنده دار برام افتاد که نتونستم اپ کنم! بی مزه ترینش اینه که تلفن خونمون قطه شده! یعنی یه طرفه شده! :دی
چه ماه مبارکیه این شعبان ! انگار فقط اومده برای شادی! یدونه عزا هم توش نیست!
این ماه رو به همه تبریک میگم. انشا...ا که خیرش به همگی برسه!
در تاریخ آوردهاند که: وقتی حاج میرزا آقاسی وزیر محمد شاه قاجار به حفر قناتی امر داده بود، روزی که به بازدید چاهها رفت، مقنی اظهار داشت که کندن قنات در اینجا بیحاصل است، چه اینکه این زمین آب ندارد. حاج میرزا آقاسی در جوابش گفت:
«آب برای من ندارد، نان که برای تو دارد!!»