۱-دزدی لباس کسی را دزدید و به بازار برد و بدست دلال داد که بفروشد.لباس را از دلال دزدیدند و دزد دست خالی به نزد دوستانش برگشت.گفتند: لباس را چند فروختی؟ گفت: به همان قیمت که خریده بودم!
۲-مردی در کاروانی خرش را گم کرده بود٬ خر دیگه ای رو گرفت و بار زد.صاحب خر امد و گردن خر خودش را گرفت و بارش را به زمین انداخت.مرد اول سر و صدا راه انداخت ٬ مردم به او گفتن خر تو نر بود یا ماده؟ گفت: نر! گفتن:این خر ماده است! گفت: خر من چندان هم نر نبوده!
(لطایف الطوایف- گرداوری سید ابراهیم نبوی-هدیه مهرگان عزیز بمناسبت تولدم)
سلام!
امروز یادم افتاد به یکی از شعر های دوران دبستان! کلی ذوق کردم.با اینکه خاطرات چندان خوبی از اون موقع ندارم ولی خوب.....