حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

قسر در رفتن

سلام!

این چند روز بی احتیاطی کردیم و مرریض شدیم!توفیق روزه از کف برفت :دی

چند وقت پیش به س-ف عزیز وعده ریشه یک ضربالمثل رو داده بودم:

"قصر در رفتن"!

قطعا همه شنیدن و به کار گرفتن!


در لغت نامه دهخدا کلمه "قسر" به نازا یا عقیم معنی شده!

به گاو یا گوسفندی که در طول یک دوره‌ی پرواربندی باردار نشه و در نتیجه حسابی چاق و فربه بشه، می‌گن "قِسِر‌"!  یا میگن این گاو ویا گوسفند قسر در رفته و باردار نشده!


از این جمله هم برای جان بدر بردن از مهلکه ای  بعنوان ضرب المثل استفاده میشه!

پس از این به بعد حواستون باشه که از چه ضرب المثلی استفاده میکنید!

بین این همه پیغمبر جرجیس رو انتخاب کردی؟

سلام!

ماه رمضان اومد!! انشا..ا نباشیم ما رم از آن! :دی

مبارکه!

انشا...ا که اون چیزی نمونید که بودید! شما هم این دعا رو برای من بکنید! یا علی


تا بحال بکسی گفتید "بین این همه پیغمبر جرجیس رو انتخاب کردی" ؟ریشه این مثل رو میدونید یا نه؟! اگه نمیدونید گوش کنید!اگه میدونید باز هم گوش کنید! :دی



گویند روباهی خروسی را از دیهی بربود و شتابان به سوی لانۀ خود می رفت. خروس در دهان روباه با حال تضرع گفت:"صد اشرفی می دهم که مرا خلاص کنی." روباه قبول نکرد و بر سرعت خود افزود. خروس گفت:"حال که از خوردن من چشم نمی پوشی ملتمسی دارم که متوقع هستم آن را برآورده کنی." روباه گفت:"ملتمس تو چیست و چه آرزویی داری؟" خروس گرفتار که در زیر دندانهای تیز و برندۀ روباه به دشواری نفس
می کشید جواب داد:"اکنون که آخرین دقایق عمرم سپری می شود آرزو دارم اقلاً نام یکی از انبیای عظام را بر زبان بیاوری تا مگر به حرمتش سختی جان کندن بر من آسان گردد."


که البته این حیله ای بود از طرف خروس برای رهایی از دندان روباه! روباه که استاد حیله و فریب بود  گفت:"جرجیس! جرجیس!" با این حرف دهان روباه نتنها باز نشد بلکه فشرده شد و استخوان خروس شکست!خروس گفت:" خدا لعنتت کنه که بین این همه پیغمبر جرجیس رو انتخاب کردی!"


البته روایت دیگری هم هست که میگن تمام پیامبران از جمال ظاهری بهرهمند بودند بجز جرجیس!

بطوریکه ظاهری ابله گونه با سالکی روی پیشانی داشت که نا زیبایی او را دو چندان کرده بود!

به همین دلیل اگر شخصی در بین انتخاب خود بدترین را انتخاب کند مثل مومنیه که از بین این همه پیغمبر،پیغمبری بد سیما چون جرجیس را انتخاب کرده! (خدا ما رو ببخشه!)




راستی در مورد حضرت جرجیس چیزی میدونید؟

جرجیس نام پیغمبری است از اهل فلسطین که پس از حضرت عیسی بن مریم به پیغمبری مبعوث گردیده است. بعضی وی را از حواریون می دانند ولی میرخواند وی را از شاگردان حواریون نوشته است و برخی نیز گویند که وی خلیفه داود بوده است.

جرجیس چندان مال داشت که محاسب و هم از ضبط حساب آن به عجز اعتراف می کرد. در سرزمین موصل به دست حاکم جباری به نام داذیانه گرفتار شد. چون بت و صنم داذیانه به نام افلون را سجده نکرد به انواع عقوبتها او را می کشتند اما به فرمان الهی زنده می شد تا آنکه عذابی در رسید و همۀ کافران را از میان برداشت.

عطار می نویسد:"او را زنده در آتش انداختند، گوشتهایش را با شانۀ آهنین تکه تکه کردند و چرخی را که تیغهای آهنین به آن نصب کرده بودند از روی بدنش گذراندند اما با آنکه سه بار او را کشتند هر سه بار زنده شد و سرانجام هم نمرد تا آنکه دشمنانش به آتشی که از آسمان فرستاده شد هلاک شدند."

زاغ سیاه کسی را چوب زدن

سلام!

امروز میخوام ریشه یک ضرب المثل دیگه رو براتون بگم:"زاغ سیاه کسی رو چوب زدن"

حتما معنیشو میدونید! یعنی:فضولی کردن و سر از کار دیگران در اوردن

 تا به حال فکر کردید که این مثل از کجا اومده؟!


در گذشته به زاج،زاغ هم میگفتند.البته امروزه در بعضی جاهای ایران مثل کرمان زاغ گفته میشه!

زاج ماده ای معدنی است که انواع سیاه و سفید و غیره داره که در صنعت نساجی و فرش بافی از اون برای خوشرنگ تر و براقتر شدن فرش و پارچه و چرم استفاده میشد!

زمانی که فرش یا نخ  یا پارچه کسی خوب از اب در میومد ،رقبا منتظر فرصتی مینشستند که چوبی در ظرف زاج طرف بگردونن که از ترکیبات دیگه محلول یا نسبت اب با زاج اطلاعی کسب کنن!

از این به بعد این ضرب المثل جا افتاد که فلانی داره زاغ سیاه فلانی رو چوب میزنه!که سر از کارش در بیاره!