ابوسعید ابوالخیر با جمعى از اصحاب از کنار روستایی از مناطق اطراف نیشابور به طرف مقصدى مىگذشتند.
مردى مُقنی مشغول خالى کردن چاه مستراح بود، اصحاب از بوى تعفن کثافات، دماغ خود را گرفتند و به سرعت از آن محل گذشتند، ولى مشاهده کردند شیخ نیامد.
چون نظر کردند دیدند شیخ با حالت تفکر کنار کثافات ایستاده فریاد زدند استاد بیا. فرمود مىآیم، پس از مدتى تأمل در کنار کثافات به سوى اصحاب روان شد، چون به آنان رسید عرضه داشتند: اى راهنما براى چه کنار کثافات ایستادى؟
فرمود: چون شما دماغ خود گرفتید و به سرعتِ حرکت خود افزودید، صدایی از کثافات و فضولات برخاست که هان اى روندگان! دیروز گذشته، ما با حالتى طیب و طاهر و پاکیزه و رنگ و بوئى بسیار عالی بر سر بازار به صورت سبزیجات و میوهجات و حبوبات قرار داشتیم و شما بنىآدم به خاطر به دست آوردن ما بر سر و بار یکدیگر مىزدید و به انواع حیلهها و خدعهها متوسل مىگشتید، و از هیچگونه تقلبی خوددارى نمىکردید، چون ما را به دست آوردید خوردید، ما بر اثر چند ساعت همنشینى با شما تبدیل به این حال گشته و به این سیه روزى افتادیم، به جاى این که ما از شما فرار کنیم، شمایى که باعث این تیرهبختى براى ما شدید؛ از ما فرار مىکنید اى اف بر شما !!!
من کنار کثافات ایستاده و به پند و نصیحت آنان گوش فرا داده تا شاید عبرتى از آنان بگیرم!
سلام!
نظر خودم رو به درخواست خانوم بنت الهدی در مورد پست قبلی نوشتم!
این روزا بطور عجیبی احساس خوبی دارم! دلیلش رو نمیدونم! ولی خواستم شما رو هم شریک کرده باشم!
ای دوست شکر بهتر، یا آنکه شکر سازد؟ خوبی قمر بهتر ، یا آنکه قمر سازد؟
ای باغ تویی خوشتر، یا گلشن و گل در تو؟ یا آنکه بر آرد گل، صد نرگس تر سازد؟
ای عقل تو به باشی، در دانش و در بینش یا آنکه به هر لحظه صد عقل و نظر سازد؟
بی خود شده آنم ، سرگشته و حیرانم گاهیم بسوزد پَر ، گاهی سر و پَر سازد
(مولانا)
سلااام!
چنتا اتفاق خنده دار برام افتاد که نتونستم اپ کنم! بی مزه ترینش اینه که تلفن خونمون قطه شده! یعنی یه طرفه شده! :دی
چه ماه مبارکیه این شعبان ! انگار فقط اومده برای شادی! یدونه عزا هم توش نیست!
این ماه رو به همه تبریک میگم. انشا...ا که خیرش به همگی برسه!
در تاریخ آوردهاند که: وقتی حاج میرزا آقاسی وزیر محمد شاه قاجار به حفر قناتی امر داده بود، روزی که به بازدید چاهها رفت، مقنی اظهار داشت که کندن قنات در اینجا بیحاصل است، چه اینکه این زمین آب ندارد. حاج میرزا آقاسی در جوابش گفت:
«آب برای من ندارد، نان که برای تو دارد!!»