حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

دو حکایت از ناصرالدین شاه

۱-ناصرالدین شاه رفت و آمد اطراف ارک، را قُرُق شبانه میکند. شبی بخاطر آزمایش کشیکچیها با لباس مبدل به گردش در خیابانهای اطراف اندرون برمیآید. یکی از کشیکچیان جلویش را میگیرد. شاه هرچه التماس استخلاص میکند نتیجه نمیدهد. تا آنجا که دو قران رشوه هم نمیتواند کشیکچی را راضی نماید. وی را به قراول خانه میکشد. فردای آن روز شاه دستور میدهد احضارش کنند تا ماجرا را تعریف بکند. کشیکچی به توضیح برمیآید تا آنجا که میگوید: مرتیکه دو قران داد رهایش کنم، خیال کرده شاه دو قران میارزد که قبول نکردم مثل سگ به قراول خانه اش کشیدم. شاه چنان از لهجه ترکی و فارسی حرف زدن و دشنامهایش به خنده میآید که از خود بی خود میشود و با یک ...ساق(فحش) مرخصش میکند. کشیکچی تا زنده بود میگفت: «شاه به لفظ مبارک خودش به او گفته ...ساق!» 

 

۲-یکی از دلقکهای ناصرالدین شاه شیرین کاری میکند. شاه از او میخواهد چیزی درخواست بکند. دلقک میخواهد که در یکی از مهمانیهایش وی را به نزد خودش خوانده، درگوشی به لفظ مبارک بگوید ...ساق. شاه چنین میکند و این دشنام وسیله بازشدن در انواع دولت و مال به طرفش میگردد، از این جهت که همگان تصور میکردند دلقک رازدار و طرف مشورت شاه شده است.

نظرات 2 + ارسال نظر
بنت الهدی دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:23 ب.ظ

سلام
ممنون آقای وطن دوست بابت توضیحات و مثال خوبتون...
من گهگاهی اینجا میومدم و استفاده میکردم از پستهاتون بدون ردپا!
بازم ممنون..

مهرگان دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:01 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com

سلام
خوبی مهندس؟
حکایت جالبی بود .
برام جالبه . از چه منابعی استفاده می کنی؟

آپ ویژه نکردی!!

تصادفا از هری پاتر خبری نداری؟؟!!

موفق باشی

قربانت!
از منابع عظیم ملی استفاده میکنم! :دی
نه هنوز! تو فکرشم که چی بذارم؟!
تو رو خدا نگو که هری پاتر بازی!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد