حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

حکایتی از عراقی

سلام!

اینبار حکایتی در قالب نظم براتون دارم!

اون یکی بلاگم رو هم اپ کردم! لینک



یکی از عاشقان جمالت را

بود نجم اکابر کبری

آن معین شریعت احمد

آن قرین دل و قریب احد

بود بر چرخ انجم اخیار

آفتاب معانی اسرار

آن گره سالکان، که ره بردند

اقتباس کمال ازو کردند

بربود از مقام آزادی

دل او حسن مجد بغدادی

بربودش بتی چنان مقبول

ناگهان از مقام عالی دل

حسن زیباش خیل عشق آورد

صبر و آرام او به غارت برد

گفت: آیا بر من آریدش؟

هست جان او، بر تن آریدش

در زمان نزد شیخش آوردند

خاطر شیخ گشت رسته ز بند

زو بپرسید: تا چه دارد دوست؟

و آن چه باشد که دوست عاشق اوست؟

در دمش چون او بپرسیدند

میل شطرنج باختن دیدند

شیخ شطرنج خواست، وقت گزید

با حریف ظریف می‌بازید

چون که مغلوب کرد خیلش را

همگی جذب کرد میلش را

حب شطرنج از دلش بربود

بازیی چند بس نکوش نمود

فرس دولتش چو بازین شد

بیدق همتش به فرزین شد

شاه نفسش ازان عری برخاست

ماهرخ عرصه‌ای نکوتر خواست

دست‌ها بازداشت زین دستان

پیل او کرد یاد هندستان

چند روزی به خلوتش بنشاند

کاندر آن لوح سر عشق بخواند

چون ز ذوق صفاش بی‌هش کرد

همه در عشق او فرامش کرد

هست عشق آتشی، که شعله‌ی آن

سوزد از دل حجاب هر حدثان

چون بسوزد هوای پیچاپیچ

او بماند چو زو نماند هیچ

او سراپای تخت انوار است

او مطایای رخت اسرار است

او رساند ز شوق روحانی

به جمال و جلال رحمانی

عشق ز اوصاف کردگار یکی است

عاشق و عشق و حسن یار یکی است

بود معبود خالق رزاق

نفس خود را به نفس خود مشتاق

آن جمیلی، که او جمال آراست

«کنت کنزا» بگفت و آنگه خواست

تا در گنج ذات بنماید

به کلید صفات بگشاید

چون به او صاف خاص ظاهر شد

پیش انسان به ذات حاضر شد

به جمال صفا تجلی کرد

عشق را یار اهل معنی کرد

یافتش عاشق از ظهور صفت

علمش از علم و قدرت از قدرت

سمعش از سمع و هم بصر ز بصر

در کلام از کلام شد بخبر

وز ارادت ارادتش حاصل

وز حیاتش حیات شد واصل

از جمالش جمال وی نمود

وز بقایش بقای عشق فزود

از محبت محبتش بشناخت

وز تجلی عشق عشقش باخت

زین صفت‌ها چو بوی دوست شنید

خویشتن را ندید و او را دید

مظهر وی دوست را بنهفت

«لیس فی جبتی سوی الله» گفت

چون که برکند جبه را وارست

جبه بر کن، که پات بر دارست

«مابه الاشتراک» را بنشان

«مابه الامتیاز» را بر خوان

چون ز «سبحان» شدی تو «اعظم‌شان»

گرد هستی خود ز خود بنشان


(عشاق نامه-عراقی)


نظرات 11 + ارسال نظر
مهرگان یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:54 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام جناب مهندس
خوب هستین؟
طاعات و عبادات قبول باشه انشاالله

جسارتا در مورد این پستتون :این ادامه مطلب لینک نداره و مستقیما درفته توی مطلب!!

خوب تقریبا یک هفته ای میشه که ""من او"" هم به پایان رسیده . اما به قول دوستی احتمالا چون قبلش با بیوتن اشنا شدم زیاد راضیم نکرد !!
این علامت سوال هی میاد تو ذهنم و دورباره در میره !سوالم رو میذارم برای بعد!!

حول حالنا الی احسن الحال

یا علی مددی...

سلام!
از ادامه مطلب منصرف شدم!:دی

افرین! چه زود رفتی سراغ من او!
اون دوست درست گفته!
بهتر بود اول من او رو میخوندی بعد ارمیا بعدش هم بیوتن!
ولی بهر حال به باشگا رضا امیر خانی خوش اومدی!:دی

یا علی

مهرگان یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:00 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام مجدد به شما
و سایر دوستان

ما و سایر دوستان وبلاگی شروع کردیم اگر شما نیز مایل بودین به ما بپیوندید :

فراخوان جمعی ختم قرآن


شما می توانید با اعلام آمادگی در بخش نظرات

http://dokhtekong.blogsky.com/
یا
www.kongwomen.com

یک جزء از سی جزء قرآن کریم را انتخاب نمایید و پس از تایید شماره جزء انتخابی شما از سوی نگارنده در بخش نظرات وبلاگ تان،اقدام به تلاوت آن و شراکت در کسب ثواب نمائید.

یا حق

مهرگان یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:02 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

ببخشید جناب مهندس از فضای وبلاگ شما استفاده کردیم

اما به قول دخت کنگ :

رساندن این خبر به دیگر بزرگواران یعنی ترویج فرهنگ خواندن قرآن و عمل به آن ...

بنت الهدی یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:40 ب.ظ

سلام آقای وطن دوست
بازم میخوام ازتون خواهش کنم که این حکایت رو با زبان خودتون و اینکه برداشت و نظرتان را بفرمایین..
بدون تعارف برام یه کم سخت و سنگین بود..
..
یا حق

سلام!
با کمال میل! اگه کمی به من وقت بدید در اسرع وقت مینویسمش!

التماس دعا
یا علی

مهدی دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:53 ق.ظ

آقای وطن دوست ازتون یه سوال داشتم شما رشته تحصیلیتون چیه من شمارو با یکی دیگه اشتباه گرفتم شما مشهد لیسانس نگرفتی

سلام عزیز!
من مکانیک خوندم!
این تابستون هم بعد 10 سال قسمت شد که رفت مشهد!

قربون قدمت!
یا علی

یافته ها و دریافته ها سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 ق.ظ http://yafteha11.blogfa.com/

سلام و عرض ادب

پست جرجیس را خواندم و استفاده کردم. ازاینکه بر اطلاعتمان افزودید ممنون

سهیل سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:58 ب.ظ http://daypic.blogfa.com

سلام.

به روزم ......

امین چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:54 ب.ظ http://elahi-gahi-negahi.blogsky.com

باز هم که "این حکایت" همچنان باقیست که!
قبلاً اینقدر تنبل نبودی ها! :)
بیا که آپم،نظرت چیه؟من خیلی بدبینم یا واقعیته؟!

اقا شرمنده

مریم پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:59 ب.ظ http://shaparakha.blogsky.com

سلام من مریمم--تایتانیک---- یادت اومد
اومدم بگم وبلاگم رو عوض کردم
اگه دوست داشتی بیا اونجا
و راستی اگه خواستی با وبلاگم تبادل لینک داشته باشیم خوشحال می شم بهم بگی
بای

بنت الهدی جمعه 6 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:10 ب.ظ

سلام و عرض ادب

واقعا ممنون

ممنونم

301040 شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ب.ظ http://301040.blogsky.com

شد 6 روز که منتظر مطلب جدیدیم :)

اقا شما هم؟! شما هم سر میزنی و خبر نمیدی؟:دی
علی وار سر میزنی به خونه ما!!:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد