قناعت

سلام!

چند روز دیگه ۱۳ رجبه و میلاد حضرت علی(ع)!این روز رو به همه تبریک میگم!

باعث افتخار منه که به سال قمری تولد من هم هست!


با اجازتون این چند روز رفته بودم به یه سفر چند روزه کوتاه!

امروز دو تا حکایت از سعدی دارم براتون!بخونید و حالشو ببرید!:دی


حکایت اول:


هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه


بود و استطاعت پای پوشی نداشتم .بجامع کوفه درآمدم دلتنگ.یکی را دیدم که پای نداشت

سپاس نعمت حق بجای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.

        مرغ بریان بچشم مردم سیر        کمتر از برگ تره بر خوانست

       وانکه را دستگاه وقوت نیست        شلغم پخته مرغ بریانست 
 
     
حکایت دوم:

رنجوری را گفتند دلت چه میخواهد؟گفت:آنکه دلم چیزی نخواهد .

         معده چو پر گشت وشکم درد خاست        سود ندارد همه اسباب راست