حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

نظر سنجی

سلام!

دوستان یه زحمتی دارم براتون!

یه بیت شعر که مربوط به پست قبله میگذارم!  لطف کنید هر چی که به ذهنتون میرسه بگید. حتی اگه داستانه!

ممنون



عاقل بکنار آب تا پل میجست         دیوانه پا برهنه از آب گذشت
نظرات 6 + ارسال نظر
عطیه یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:52 ق.ظ http://www.hokm1988.blogsky.com

سوختم و آب شدم به پات
امروز و فردا نداره
خوشت میاد ببینی ، نه ؟
کشتن تماشا نداره
قهر می کنی ، ناز می کنی
ناز می کشم ، آشتی کنی
قصه که نیس ، حقیقته
دروغ و دعوا نداره
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می کنن
تو هیچ دلی جا نداره
دوره زمونه دوره ی حرفای عاشقانه نیست
صحبت پول و شهرته ، صحبتی از ترانه نیست
یه روز منو خواسته بودی ، یه روز خیلی خوب دور
امروز چه راحت نمی خوای ، من بد شدم بهانه نیست
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می کنن
تو هیچ دلی جا نداره

[ بدون نام ] یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:16 ب.ظ

سلام
ببنید.به نظر منم همیشه عقل جواب نمی ده.اصلا نمی خوام اینجا درباره تقابل عقل و دل چیزی بگم.
من خودم کاملا با دلم زندگی می کردم.اما خوب بعدا نیاز وجود عقل رو تو خودم حس کردم و سعی کردم که این بعد رو هم تو وجودم پرورش بدم.چون معتقدم اینا مکمل همدیگه هستن.
اما می دونید یه جاهایی هست که عقل جواب گو نیست.یه جاهای دیگه. هم عقل هم به هدف می رسه هم دل. اما این کجا ان کجا؟
یه وقتایی عقل از ادم نیروی مضاعف می گیره.فکر کنم نتونستم مطلبی که می خواستم و برسونم
صبر کنید.بذارید یه مثال بزنم براتون
فکر کنید هدف رفتن به مکه اس
عقل برای رسیدن بهش یه فرایند طراحی می کنه.مثلا نام نویسی.گرفتن پاسپورت و بلیط و ...
اما دل طی الارض میکنه!
می فهمید چی میگم؟
فکر کنم نظرم خیلی بی ربط شد.اما خوب این به نظرم رسید.به همین خاطر لحظاتی هست تو زندگیم که دوست دارم عقلم رو اف کنم و پا برهنه از اب بگذرم ...

سلام!
احساس یا دل؟!
اگه با دل زندگی کردی که از خوشبخت ترین ها هستی!
اتفاقا خیلی هم با ربط گفتید! :دی
ممنون
یا علی

س-ف یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:17 ب.ظ http://301040.blogsky.com

ببخشید کامنت قبلی من بودم
فراموش کردم اسمم رو بنوسیم
شاد باشید و ...
یا حق

بنت الهدی دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ب.ظ

سلام
من چیزی به ذهنم که رسید اینه که:
ادم باید طالب ریسک کردن باشه.
بعضی موقع هاخیلی چیزا به نظر منطقی و عقلی نیست ولی آدم که انجامش میده به نتیجه ی خیلی خوبی میرسه.

سلام!
به اینش نگاه نکردم! ریسک!
ممنون

امین جمعه 15 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ق.ظ

خود این بیت به اندازه کافی گویا هست.
کسی که خودشو توی یه چارچوب حبس کنه هیچوقت نمی‌تونه پیشرفت کنه. توی بحث‌های دینی این خیلی نکته مهمی هست

سلام امین جان!
درسته! خود این بیت گویا هست! ولی هر کسی یه جور بهش نگاه میکنه و یا حتی ممکنه یه جور دیگه بخونش! برای همینه که نظراتتون برام ارزشمنده!هر چند کوتاه!
ممنون
یا علی

ع.ر.وطن دوست شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:54 ق.ظ http://hekayathamchenanbaghist.blogsky.com/

سلام!
این بیت رو گذاشتم چون همیشه دلم میخواسته که زیاد فکر نکنم!
هر دستوری که بهم میدن دنبال چرایی اون نباشم!
ادمی که به رفیقش ایمان داره دیگه فکر نمیکنه!(که هنوز ندارم)

میدونی چیه؟! بعضی چیزا مرامیه!! یعنی باید از روی مرام انجام بدی! چون و چرا نداره! تا بیای بپرسی چرا و بفهمی ٫ جا موندی!
امام حسین هم نپرسید چرا؟! گفت: خدایا!! منو اینجوری میخوای ببینی؟! روی چشمم!!
بعضیا هم بودند که در ضمن همین چرایی و پیدا کردن دلیل ٫ یهو دیدن سر امام حسین تو دستاشونه!
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد