حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

حکایت همچنان باقیست

حکایتها وضرب المثل های فارسی

قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید

سلام! 

من شخصا خیلی با ضرب المثلهای اجنبی نمیتونم ارتباط برقرار کنم. اکثر مثلهایی که از اینها خوندم پشتوانه ای نداشته مثل ما!بسیاری از مثلهاشون تا دلتون بخواد مستهجن هستن. 

 

 و  اما !!!

 

پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده، گریه و زاری درنهاد و لرزه براندامش اوفتاد. چندانکه ملاطفت کردند آرام نمی گرفت و عیش ملک ازو منغص بود، چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد. بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویش را گرفتند و پیش کشتی آوردند به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون برآمد به گوشه ای بنشست و قرار یافت. ملک را عجب آمد. پرسید: درین چه حکمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامتی نمی دانست، همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. 

 

 اى پسر سیر ترا نان جوین خوش ننماند

معشوق منست آنکه به نزدیک تو زشت است 

حوران بهشتى را دوزخ بود اعراف 

از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است 

فرق است میان آنکه یارش در بر 

با آنکه دو چشم انتظارش بر در 

 

(گلستان سعدی)

نظرات 3 + ارسال نظر
یاتری؟! پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:51 ق.ظ http://www.yatura.blogfa.com/

سلام
زیبا بود و آموزنده!
دوست داشتم نظرم رو راجع به داستان رزق دادن حضرت سلیمان بگم ولی شما انقدر تند تندآپ می کنید که آدم هر دفعه که سر می زنه می بینه چند تا پست از کفش رفته!!!
به نظر من خیلی بعیده که این داستان حقیقت داشته باشه یه جورایی زیاد منطقی به نظر نمی رسه و با اصل عصمت انبیاهم جور در نمیاد! به هر حال ممنون که اصل داستان رو نوشتین!

راستی مستهجن درسته!

موفق باشید.

سلام!
اخه اگه نامنظم بروز بشم اونوقت دوستان نمیدونن که کی بروزم و همینطور کمتر سعادت بهره برداری از تفکرات و نظرات ایشون رو پیدا میکنیم!
والا این داستانها معمولا دهن به دهن میچرخن و دستخوش تغییر میشن! از این گذشته...در داستانهای یهود شخصیت پیامبران تا حد زیادی پایین اومده! فقط کافیه یه نگاه سطحی به تورات بندازیم.ولی هدف ذکر ریشه مثل بود.

بابت اشکالی که گرفتین متشکرم!
عسلاه شد! :دی

یا علی

بنت الهدی پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:37 ب.ظ

سلام
واقعا عالی بود حکایت
ما تو زندگی یه موقعیتهایی برامون پیش میاد
که خیلی ناراحت و شاید شکایت به درگاه خدا میکنیم و ..
و فکر میکینم که دیگه بدتر از این وجود نداره..
ولی اگه بفهمیم موقعیتی که توش قرار داریم مانند بهشت است در مقابل موقعیت دیگر هیچ وقت ناشکری و ناسپاسی نمیکنیم..
عجب انسان موجودی ناشکر است!
و بس فراموشکار است..
چه شعر زیبایی هم ضمیمه اش کردید..
راستی مشتاق داستان حضرت سلیمان در مورد برکت هستیم اگه میشه..
در پناه حق
یا حق

سلام!
هر چی بالاتر بریم بالاتری هم هست و هر چی پایینتر بریم پایینتری هم...هست!

چشم! به موقع پست میکنم!ولی چون یکم مسئولیتمون رفته بالاتر اجازه بدید صحتش تایید بشه ...بعد.. چون داستان انبیاست ..
یا علی

امین پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:12 ب.ظ

این طوری‌ها هم نیست آقای وطن دوست!
هر فرهنگی در هر جای دنیا مثل ها و سخنان حکمت آمیز زیادی داره که می‌تونه برای بقیه ی کشورها هم جالب باشه.
راستی فکر می کنم من شما هم محل باشیم (البته توی ایران!)
شاید هم همدیگه رو دیده باشیم.اگه برای تحصیل انگلیس باشین حتماً تابستون برمی‌گردید.
اومدید به ما هم خبر بدید ببینیمتون. راستی شما از دوستان آقای بازرگان (بازارگان) هستید یا نه؟

سلام!
۱۰۰٪
اینا حکمت کم ندارن!
منظور من مثلها بودن که مثل ما پشتوانه داستانی و حکایتی ندارن!

انشا...ا ! مشتاق دیدارتون هستم!
بله من از دوستان ایشون هستم و افتخار شاگردیشون رو هم دارم(زبان)!

یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد