قبل از همه،تشکر از همه دوستانی که به من لطف دارند.انشا..ا که عمر همه در جهت خیر ادمی دراز باد!
در پست قبلی دوستان لطف کردند و نظراتی دادند که باعث شد من یاد داستانی بیافتم که میخوام براتون نقل کنم:
سالها پیش زاهدی در شهری زندگی میکرد عالم مآب و کافری هم !
روزی بین این دو مناظره ای شدید اتفاق افتاد.ساعتها بحث و جدل و سفسطه!روز تمام شد و کافر به معبد رفت و زاهد به مسکن خود.همان شب بعد از تفکر کافر تمام بتهای خود را شکست دست از خرافه برداشت و یکتا پرست شد.در همین حین،زاهد تمام کتب خود را در اتش ریخت و کافر شد.
بنظر حقیر،بحث مجادله کار هر کسی نیست و نیاز به تجربه و علم کافی دارد.اما برای تبلیغ کردن الزامی برای عالم بودن وجود ندارد.و در مورد لزوم بحث باید این رو عرض کنم که بعضی مواقع بحث واجب میشه هر چند میزان تاثیر در طرف ثانی صفر باشه!گاهی بایستی مواضع سست طرف مقابل را تهدید کرد و از بین برد. ممکن است طرف قانع نشود ولی اطرافیانی که در حال شنیدن هستند و از ان تفکر حمایت میکنند را بفکر فرو میبرد. در این بین هم اگر یک نفر هم بیاندیشد کافیست.در ضمن پایه و ساس اون تفکر هم نزد طرفداران قدری متزلزل تر میشود.
سلام
حکایت تامل برانگیزی بود!
متوجه منظورتون از این جمله نشدم:"اما برای تبلیغ کردن الزامی برای عالم بودن وجود ندارد"
چه جوری میشه بدون اطلاع از موضوعی درموردش تبلیغ کرد؟!!!
سلام دوست خوبم.
به روزم .با آثار زیبایی از ......! قراره خودت حدس بزنی...اگه بیای خوشحال میشم.
سلام!
منظور من این بود که یک پیرو عادی هم میتونه تبلیغ خوبی باشه!نه اینکه حتما بحثی بکنه.بعنوان مثال:ادمهای امثال من عالم نیستند ولی میتونه نماینده ای از یک مسلک باشند که اگه ذره ای از دینمون اطاعت میکنیم باعث وجیه شدن دینی که ازش پیروی میکنیم بشویم.
امیدوارم منظورم رو رسونده باشم
یا علی
پس نه این هالم بوده و نه اون کافر!
طنز تلخی بود...
۱- منظورم عالم بود نه "هالم"!
2-میدونی چرا گفتم "طنز تلخی بود"؟
معلمی داشتم که واقعاً دوستش داشتم.برام الگوی تمام بود.از بعد علمی همین بس که رتبه 2 کنکور بود، آنقدر فیزیک را قشنگ درس میداد که نمیفهمیدیم زنگ کی میخورد.
برای خودش یه پا عالم دینی بود،شاگرد آیت الله جوادی آملی بود و بی نظیر در مباحث دینی.
...سالی گذشت و ایشون برای گرفتن دکترا رفتن سوئیس.
وقتی برگشت اصلاً باورم نمیشد این آدم همون انسان رویاهای من هست.
اصلاً نمیفهمیدم چی می گه... من نبودم ولی بچهها میگفتن میگه امام رضا" تون " و... .
چه بر سرش اومده بود؟
میدونی الآن کجاست؟ به جرم اقدام علیه نظام توی زندان...
این پستت منو برد یاد اون روز...
خیلی طنز تلخی بود،خیلی...
چقدر این سه نقطهها حرف دارند!
متوجهم امین جان!
نمونه این ادم رو اینجا و در جلو چشم خودم دارم میبینم!
اگه کنار امام علی هم جنگیده باشیم باز هم هیچ تضمینی نیست که تیغ دم گلوی علی نگذاریم!فقط خدا به فریاد برسد!
یا علی
سلام
واقعا تفکر برانگیز بود
به این نتیجه ای که شما رسیده بودید من هم رسیدم
خیلی همین اطرافیان مهمند به نظر من..
دست شما درد نکنه
اجرکم عندالله
کامنت آقای امین هم خیلی تلخ بود...
پناه می برم به خدا
امیدوارم همه مون عاقبت به خیر شیم...
جمله اخرتون مهمترین چیزیه که انسان باید همیشه بهش فکر بکنه!
فکر کنم پیامبر که می فرمایند: نگویید ایمان اوردیم بگویید اسلام اوردیم...
ایمان با یقیین معنا می یابد و در در یقیین شک رسوخ نمی کند.
یا علی
حرف معصوم جای بحثی برای من نمیگذاره!
یا علی
سلام
چقدرتند تند آپ میکنید!
بله... اگه منظورتون این بوده حرفتون درسته!منم موافقم.