مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا صورت گرفت؛
آرایشگر گفت: «من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.»
مشتری پرسید: «چرا؟»
آرایشگر گفت: «کافیست به خیابان بروی و ببینی، مگر میشود با وجود خدای مهربان اینهمه مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟»
مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت، به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و کثیف. با سرعت به آرایشگاه برگشت و به آرایشگر گفت: «میدانی، بنظر من آرایشگر ها وجود ندارند»
مرد با تعجب گفت: «چرا این حرف را میزنی؟ من اینجا هستم و همین الان موهای تو را مرتب کردم.»
مشتری با اعتراض گفت: «پس چرا کسانی مثل آن مرد بیرون از آریشگاه وجود دارند؟»
آرایشگر گفت: «آرایشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمیکنند.»
مشتری گفت: «دقیقا همین است، خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمیکنند. برای همین است که اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد.»
سلام
یه نظر طولانی نوشته بودم که متاسفانه ثبت نشد! پس این دفعه خلاصه میگم:
اگه منظورتون سبک پست مدرنه ظاهرا کتابای عباس معروفی هم به همین سبکه ولی من نخوندمشون! امیرخانی ۷ تا کتاب داره (آخریش چند روزیه که چاپ شده)اگه همه ی کتابای امیرخانی رو خوندین به نظرم کتابای سیدمهدی شجاعی ارزش خوندن دارن:
امروز بشریت: داستان کوتاه
سانتا ماریا:داستان کوتاه
غیر قابل چاپ:داستان کوتاه
رزیتا خاتون:طنز
طوفان دیگری در راه است:رمان(که به نظرم این یکی شاهکاره)
موفق باشید
سلام
دست شما درد نکنه بابت جواب کامل و خوبتون..واقعا استفاده کردم..ممنون...
این پستتون هم خوندم ...
خدا رو با چشم دل باید دید چون اونقدر عظمت داره که با چشم سر دیده نمیشه و این از عظمت خداست...
..
ممنون
یا حق
سلام
احوالات؟
این پستت خیلی قشنگ بود!!
موفق باشی